هیچی ، همینطوری!
خیلیام هسن که فک میکنن هر چیزی که تو این کره خاکی موجوده و اعلام حیات میکنه به این دوستان محترم مربوطه!
خابالا!شاید به بعضیاشون مربوط باشه!اونم درصد خیلی ناچیزی!
اما دیگه به بعضیای دیگه اصلن ربط نداره!
تازه من فک میکنم به اون بعضیای اولم ربط نداره اصنشم!
×××××××××××
پیوند عجیبی بین من و ماه رمضون و کورترین و دور از دسترس ترین نقاط خونمونه!
ماه رمضون شوروع میشه و من با نقاط مزبور وارد مذاکره حضوری میشم!
از سحرگاه تا شامگاه و از شامگاه تا سحرگاه سرم تو این نقاطه!
یکی ازین نقاط انباری عزیزمه که بار سنگینی از مسئولیتو در منزل ما به دوش میکشه!
که این انباری شامل بالای کمدمو حومه ، زیر تختمو حومه و حتی زیر کابینتا و حومه اس!
گاهی در این نقاط یه چیزایی پیدا میکنم که خیلی به کار میاد!
چرا که همین چندی پیش یه کارتن لطف نمودم پیدا کردم و کتابای سالی که گذشتو به رسم یادبود و لازم بودن برای کنکور[!]گذاشتم توش و با وجود اینکه از قیافه هم افتاده این کارتن محترم آما گذاتمش گوشه اتاقم و هربار که چِشَم بش میفته از خدا سپاسگزاری میکنم که همچین نقاطیو هم آفرید!